- Silver ..
- چهارشنبه ۱۶ شهریور ۰۱
" بچه که بودم از عصرها بدم میومد ، ناهار رو که میخوردیم همه عادت داشتن می خوابیدن و من تنهاترین کودک جهان میشدم.
بدون همبازی ، بدون تفریح ، بدون دلخوشی ، بدون هم صحبت ،
الان عصره
خیلی عصره... "
خب سوجینم و بعد از مدتی یهویی غیبم زد بیاید وارد بحث نشیم
دلم براتون تنگ شده بود